معنی میدان اسب دوانی
واژه پیشنهادی
پیست
حل جدول
مضمار، مانژ، تاختگاه، کرند
مضمار، مانژ
میدان اسب دوانی
تاختگاه
پیست اسب دوانی
مانژ
مسابقه اسب دوانی
کورسی
فارسی به عربی
لغت نامه دهخدا
اسب دوانی. [اَ دَ] (حامص مرکب) سبق. مسابقه.
دوانی
دوانی. [دَوْ وا / ی ی] (اِخ) جلال الدین محمدبن اسعد دوانی صدیقی شافعی. وی ازمردم دوان که دهی از کازرون است می باشد و به روایت برخی از شاگردانش در سال 918 هَ. ق. و بنا به روایت برخی دیگر به سال 908 هَ. ق. در دوان درگذشت. (از معجم المطبوعات مصر). رجوع به جلال الدین دوانی شود.
دوانی. [دَ] (حامص مرکب) حاصل مصدر است از دواندن یا دوانیدن که همیشه به صورت مرکب آید. چون: اسب دوانی و خردوانی. (یادداشت مؤلف). رجوع به دواندن و دوانیدن شود.
اسپ دوانی
اسپ دوانی. [اَ دَ] (حامص مرکب) سبق. رجوع به اسب دوانی شود.
فرهنگ عمید
دوانیدن چند اسب با هم در میدان مسابقه برای سنجش توانایی آنها و اسبسواران،
فرهنگ معین
(~. دَ) (حامص.) دوانیدن اسب ها به موازات هم و سنجش شتاب آن ها، مسابقه.
فرهنگ فارسی هوشیار
مسابقه سبق دوانیدن اسبها به موازات هم و سنجش شتاب آنها.
معادل ابجد
239